دیکشنری
داستان آبیدیک
نزدیکترین میانگین
english
1
Poultry Terminology
::
Nearest Mean
واژگان شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
نزدیک بمرکز
نزدیک به
نزدیک به اشباع
نزدیک بود
نزدیک بین
نزدیک بینی
نزدیک ترین
نزدیک ساحل
نزدیک شدن
نزدیک مرکز
نزدیک کرانه
نزدیک کردن
نزدیک کننده
نزدیکان
نزدیکترین اقوام
نزدیکترین میانگین
نزدیکی
نزدیکی با محارم
نزدیکی به شبهه
نزدیکی کردن
نزست
نزف الدم
نزله
نزهت
نزول
نزول خالص
نزول خواری
نزول دادن
نزول کردن
نزولخوار ـ نزول خوار
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید